غریبانه...

رودخانه ای در راه است و من
بر شن زار کنار رودخانه ، با پای برهنه
بر سوزش عشقی دوباره پا می گذارم
رودخانه در گذر است
آفتاب در حال تابیدن
من تنها و غریب از صدای آرام رودخانه
عشق می جوشد
جاری می شود
عشق سیلاب می شود
رودخانه دریا می شود
زمان در گذر باد می گذرد
من ، بی صدا
با یاد تو از گذر زمان می گذرم

داستانش مفصله آبجی

یادی از پاییز

ای پاییز
ای صدای بسته شدن
ای صدای شکستن
ای صدای بی نامی
ای صدای تنهایی
کلام آشنای جدایی
لحظه ای ببار بر برگریز وجودم
لحظه ای بخواب در آغوش بی نصیبم
بمان ای صدای رفتن
بمان ای آهنگ زیبای تپیدن
برگریز ، زمان زیباست
تندیس وفا زیباست
آواز کلاغ در پهنای آسمان تنهاست
سردی چشمان تو تنها پیام
عبور اشکان تو تنها امید
اهنگ صدای تو تنها کلام
برق نگاه تو نها بهانه
دیدار تو تنها سراب
ای پاییز ای نام تو سردسیر خاطرات