رسیدن به تو

تا رسیدن به تو
لحظه ها را در حصار
دلواپسی های انتظار
محکوم به خلق عشق خواهم کرد
تا آنچه را که مدت هاست
 درونم عاری از آن است
لبریز نمایم

مسخ شده ام

زخم های کهنه قلبم را
نگاه اشنای توی غریب شکافت
ترحم نگاهت ، بغض را در گلویم شکست
آهنگ صدایت ، امید را جاودانه کرد
من از توی غریب ، هیچ ندانم
دگر از تو هیچ نمی گویم
چرا که هیچ کس نمی داند
که من در امتداد ، نگاه غریبانه ی تو
مسخ شده ام